کد مطلب:153803 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

سمینار بصره و نتایج آن
سلیمان به سوی بصره حركت نمود پس از ورود نامه امام را به صاحبانش تسلیم نمود یزید بن مسعود پس از قرائت نامه افراد بنی تمیم و بنی حنظله و بنی سعد را فراخواند و پس از حضور آنان ابتدا از آنها درباره شخص خود نظرخواهی نمود و پس از آن كه وی را ستودند و به منزله ستون فقرات و رأس افتخارات خود معرفی نمودند، گفت: شما را در تشكیل این كنفرانس و سمینار برای شور و مشورت و یاری خواسته ام زیرا معاویه هلاك گشته و پسرش یزید كه شارب الخمر و رأس تبه كاری است مدعی خلافت مسلمین گردیده در حالی كه صبر و بردباریش كم و دانائیش اندك است و حق را نمی شناسد بخدا سوگند كه جهاد علیه او برای حفظ دین افضل بر جهاد با مشركین است.

و حسین بن علی فرزند رسول خدا (ص) صاحب شرف و فضیلت و رأی محكم و متین كه فضیلتش قابل توصیف نیست، سزاوارتر است بخلافت از جهت سابقه اش در دین و سن و قرابت و نزدیكی به رسول اكرم (ص) كه نسبت به ضعفا و كوچكترها مهربان است، و نسبت به بزرگان قدردان و حق شناس و درباره رعیت دلسوز و كارپرداز، پیشوائی كه خدا اطاعتش را واجب فرموده، بوسیله او حجت را تمام كرده و رسانده است. پس اگر بوسیله صخر بن قیس در روز جمل به خواری و پستی گرائیدید امروز با قیام به كمك فرزند رسول خدا و نصرت و یاری او خود را شست و شو دهید و من لباس رزم پوشیدم و زره كارزار در بر نمودم و بدانید كه اگر كسی كشته نشود سرانجام خواهد مرد.

وقتی سخنان ابن مسعود به پایان رسید بنی حنظله و بنوتمیم قول همكاری و فرمانبرداری دادند و بنی سعد مهلت خواستند النهایه اضافه نمودند كه دشمن ترین و مبغوض ترین چیز نزد ما آن است كه خلاف امر تو نمائیم و رأی تو را نپذیریم.

در پایان نظرخواهی، ابوخالد یزید بن مسعود نامه ای بخدمت امام ارسال و در آن نامه متذكر شد كه گردن بنی تمیم را برای فرمانبرداریت خاضع و خاشع نمودم و طوق بندگیت را بگردن بنی سعد انداختم، به سوی ما روان شو كه تو حجت خدائی بر خلق و امانت اوئی در روی زمین.

چون حسین علیه السلام نامه یزید بن مسعود را قرائت كرد برایش دعا كرد.


و اما احنف بن قیس به امام نوشت: اما بعد فاصبر ان وعد الله حق و لا یستخفنك الذین لا یوقنون.

«صبر كن كه وعده خدا حق است و مبادا كسانی كه یقین ندارند ترا سبك شمارند».

استشهاد احنف به آیه مباركه كنایه از بی وفائی و مكر و فریب مردمان كوفه است [1] .


[1] ابصار العين ص 5 - اعيان الشيعه ج 1/ ص 589 - بحار ج 44/ ص 338 - الحسن في طريقه الي الشهاده - ص 9 حياة الحسين ج 2 / ص 323.